به گزارش برترین خبر و به قلم زینب تذکاری سالم 

یادداشتی به مناسبت نهم اردیبهشت، روز شوراها

نهم اردیبهشت، در تقویم سیاسی و اجتماعی ایران، تنها یک مناسبت نمادین نیست؛ بلکه روزیست که باید به‌ما یادآوری کند ماجرای «مردم‌سالاری محلی» در کشور، هنوز نیمه‌کاره و گرفتار است. شوراها، اگرچه در قانون اساسی به‌عنوان مظهر اراده مردم برای مشارکت در اداره امور محل زندگی‌شان تعریف شده‌اند، اما در عمل، همچنان با یک پرسش بنیادین روبرو هستند: این نهاد، آیا توانسته به هدف خود برسد؟

در مقام تحلیل، باید روراست گفت که شوراها در ایران، نه آن‌چنان‌که می‌توانستند شکوفا شدند و نه آن‌چنان که باید شکست خوردند. آن‌ها در میانه‌ی راه مانده‌اند؛ میان آرمان‌های بزرگ و واقعیت‌های سخت.

سرگذشتی پر از اما و اگر

در تمام این سال‌ها، شوراها به‌جای آن‌که بازوی اجرایی خرد محلی باشند، اغلب اسیر دعواهای سیاسی، رقابت‌های انتخاباتی، مداخلات بیرونی، یا ناکارآمدی‌های درونی شده‌اند. برخی شوراها به جولانگاه چهره‌های کم‌تجربه یا منافع‌طلب بدل شده‌اند و در نتیجه، آن اعتماد عمومی که لازمه‌ی شکل‌گیری مردم‌سالاری پایدار است، لطمه دیده.

در مواردی دیگر، شوراها حتی زمانی که در ترکیب خود افراد شایسته و متخصص داشته‌اند، با ساختار بروکراتیک فرسوده، فقدان اختیارات کافی، یا عدم همکاری شهرداری‌ها و نهادهای بالا‌دستی مواجه شده‌اند؛ گویی شورا، در حد یک تابلوی نمادین باقی مانده است، بی‌قدرت برای تغییر.

نقش مردم؛ غایب یا مغفول؟

اما نقد فقط به شوراها نیست. ما باید بپذیریم که انتخاب غلط، محصول شناخت ناکافی است. بخشی از بحران شوراها، نتیجه‌ی بی‌تفاوتی یا انتخاب‌های غیرمسئولانه‌ی شهروندان بوده است. تا زمانی که مشارکت در انتخابات شوراها به سطحی‌ترین شکل باقی بماند، طبیعی است که خروجی آن نیز سطحی و حتی فاجعه‌بار شود. باید این را پذیرفت که اصلاح شوراها، از مردم آغاز می‌شود، نه از بالا.

چه باید کرد؟

تجربه نشان داده که با اصلاح قانون، به تنهایی اتفاق خاصی نمی‌افتد. شوراها نیاز به بازتعریف کارکرد دارند؛ نیاز به آموزش، حمایت حقوقی، شفافیت مالی، و از همه مهم‌تر، نظارت مستمر. شوراها باید در قبال مردم پاسخگو باشند، نه در قبال جریان‌های پشت‌پرده. آنچه در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته نهاد شورا را به ابزاری کارآمد برای توسعه‌ی محلی بدل کرده، صرفاً قانون نیست، بلکه نهادینه‌سازی یک فرهنگ مشارکتی هوشمند است.

از روز شورا تا روز حساب

نهم اردیبهشت، نه باید به عنوان یک روز تشریفاتی برگزار شود و نه در هیاهوی تبریک‌های بی‌خاصیت گم شود. این روز، باید نقطه‌ای برای بازاندیشی باشد؛ روزی برای ارزیابی صادقانه‌ی عملکرد شوراها و مطالبه‌گری واقعی. باید به مردم گفته شود که شورای محله، شورای شهر، شورای روستا، اگر درست انتخاب و هدایت نشوند، نه تنها کاری از پیش نمی‌برند بلکه می‌توانند موانعی برای توسعه‌ی محلی شوند.

و سخن آخر…

برای ساختن آینده‌ای بهتر، باید شوراها را نه به عنوان «پله‌ای برای پرش سیاسی» بلکه به عنوان «پل‌هایی برای اتصال مردم و مدیریت شهری» بازتعریف کنیم. این کار، نیازمند شجاعت، اصلاح ساختار، و مهم‌تر از همه، ارتقای شعور جمعی است.

شورا اگر شورا بماند، می‌تواند امید را به شهر و روستا بازگرداند؛ اما اگر به ابزار تبدیل شود، تنها به ناامیدی دامن خواهد زد.