به گزارش برترین خبر ، متن کامل این سخنرانی علمی را در زیر مشاهده میکنید.
تحلیل گذشته با پیشفرضهای کنونی خدشه بر وجاهت تحقیق است
استاد دانشگاه مازندران با انتقاد از برخی تحقیقات نادرست درباره شیخ صدوق، گفت: شیخ صدوق بیشترین ارتباط اجتماعی و سیاسی را با آل بویه داشته و بیشترین و مؤثرترین آثار او یعنی کمالالدین، التوحید و من لایحضر و عیون هم در دهه پایانی عمرشان با حمایت دولت آل بویه تألیف شدند.
به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین دکتر سیدمحسن موسوی، استاد دانشگاه مازندران، پنجم بهمنماه در نشست علمی«تحلیل ارتباطهای سیاسی-اجتماعی شیخ صدوق با حاکمان و صاحبان قدرت بر پایه عیون اخبارالرضا(ع)» از سلسله نشستهای کنگره عیون اخبارالرضا(ع)، گفت: پژوهشهای حوزه علوم انسانی عمدتا این طور است که پژوهشگر بنابر پیشفرضها و فضای زندگی خود، پدیده علمی چند قرن قبل را بررسی میکند که این مساله سبب کاهش دقت در تحقیق میشود.
وی با بیان اینکه درباره شیخ صدوق شاید ده اثر شامل مقاله و کتاب نداشته باشیم و در برخی، ضعفهای محتوایی وجود دارد، افزود: در توصیف شیخ صدوق تعبیر مبارز القمیین آمده، اما یک پژوهشگر در ذیل تعبیر گفته است که او مبارز و جنگجو بوده است، بنابراین اصلاح چنین تحقیقاتی هم لازم است. یا اگر درباره عیون اخبارالرضا بحث میشود، باید با دقت ببینیم که این اثر در چه شرایطی خلق شده است.
دکتر موسوی با بیان اینکه نباید صرفا به محتوای یک کتاب بنگریم و یک شخصیت را تحلیل کنیم بدون آنکه ارتباطات اجتماعی و سیاسی فرد را ملاحظه کنیم، اظهار کرد: در دوره صدوق، چند کتابخانه غنی و قوی وجود داشته و از طرفی وی ارتباطات اجتماعی و سیاسی گسترده داشته، ضمن اینکه حمایتهای سیاسی و اجتماعی هم در موفقیت ایشان دخیل بوده است.
عضو هیات علمی دانشگاه مازندران با بیان اینکه اسناد کتب ایشان نکات قابل ملاحظه حدیثی و غیرحدیثی در اختیار ما قرار میدهد، تصریح کرد: یکی از مهمترین جریانات سیاسی دوره صدوق، عباسیان بودند که در حال افول بودند و امور تشریفاتی را در اختیار داشتند؛ بنده خط به خط کتب صدوق را ملاحظه کردم، اما سندی در مورد ارتباط ایشان با عباسیان ندیدم جز اینکه یکسری از روایات را در امالی، خصال، کمالالدین و… آورده که نشاندهنده نگاه منفی صدوق به حکومت عباسیان است.
دکتر موسوی با بیان اینکه در قرن چهارم، مناصبی به نام امیر و امیرالامرا وجود داشت که سه برادر رکنالدوله دیلمی منصب امیرالامرایی را داشتند، اظهار کرد: جریان بزرگ سیاسی دیگر در این قرن، سامانیان بودند، منصور بن نوح و نوح بن منصور در این دوران حاکم بودند و ایشان با این دو حاکم ارتباط علمی و مشاوره داشته است. البته سند مستقیمی در این رابطه وجود ندارد، اما بعید است چنین ارتباطاتی وجود نداشته باشد.
این استاد دانشگاه با اشاره به برخی اشتباهات درباره زندگی صدوق، بیان کرد: ارتباطات صدوق از سال ۳۵۲ تا پایان عمر با خراسان از جمله اهل تسنن وجود داشته است؛ با توجه به اینکه زندگی ابن بابویه و فرزندانش در قم بوده، برخی مباحث مطرحشده مبنی بر سکونت ابن بابویه در خراسان صحیح به نظر نمیرسد؛ فردی به نام محمدمصطفی حلمی در سال ۱۹۵۴ میلادی، درباره صدوق آورده است که او خراسان را در کودکی ترک کرده است که این هم بدون تردید نادرست است.
وی افزود: مرحوم عطاردی هم فرموده است که شیخ صدوق، زعیم حوزههای علمیه شیعه در خراسان بوده است و به عنوان مرجع دینی در این منطقه شناخته میشده است؛ البته خراسان در آن دوره شامل چندین کشور بوده که خود ایران هم جز خراسان محسوب میشده است.
دکتر موسوی با بیان اینکه سندی در مورد دعوت مردم یا رکنالدوله از صدوق برای مهاجرت به ری نداریم، ادامه داد: شوشتری نوشته است که صدوق با دعوت رسمی رکنالدوله آمده، اما برخی نویسندگان ما آوردهاند که او به دعوت رسمی رکنالدوله و وزیر دانشمندش صاحب بن عباد به ری آمده است، در حالیکه صاحب بن عباد در دوره رکنالدوله وزیر نبوده است؛ گزارش شده صدوق در بین سالهای ۳۳۹ تا ۳۴۷ به ری آمده است. آخرین گزارش از حضور وی در قم هم که خودش در سه کتاب از جمله عیون آورده فرموده است ۳۳۷ است.
عضو هیات علمی گروه معارف اسلامی بیان کرد: صدوق در مورد نوشتن عیون آورده که من به پاس قدردانی از صاحب بن عباد در سرودن اشعاری در مقام امام رضا(ع)، این کتاب را نوشتم. صدوق و صاحب بن عباد ارتباط عاطفی با هم داشتند؛ صدوق در مطلبی بیان کرده که صاحب به من لطف زیادی داشته و من توانایی جبران این الطاف را ندارم. وی از دستگیری و ارادت صاحب به سادات هم تمجید فراوانی کرده است.
دکتر موسوی در جمعبندی مطالب خود بیان کرد: صدوق بیشترین ارتباط اجتماعی و سیاسی را با آلبویه داشته و خودش را از قم منفک کرد و به ری رفت که به نحوی خودش آن را وطن میداند؛ صدوق در دهه پایانی عمرش تحت حمایت امیرآلبویه و صاحب آن قرار داشت و بیشترین و مؤثرترین آثار او یعنی کمال الدین، التوحید و من لایحضر و عیون هم در همین دهه تالیف شدند.