به گزارش برترین خبر ، از لحظه اول ورود به فرودگاه وونوکوو، به نظر می رسد که یک جای کار ایراد دارد. ما وارد کشوری شده بودیم که قرار بود میزبان جام جهانی باشد اما به جز چند پرچم که در ورودی فرودگاه قرار دارد و یکی دو بیلبورد، نشانه دیگری از جام جهانی در فرودگاه دیده نمی شود؛ انگار زود به مهمانی رسیده باشید و صاحبخانه را با لباس خواب ببینید؛ با چشم هایی پف کرده و موهایی در هم.
برخلاف ۴ سال قبل در برزیل، از مراحل آماده سازی روسیه برای جام جهانی اخبار منفی کمی منتشر شده بود. در عوض عکس های پر زرق و برق کم نبود؛ از ورزشگاه های در حال ساخت، از هواداران هیجان زده و حضور نمادهای جام جهانی در هر تصویری که از روسیه منتشر می شد.
اما وقتی ما در فاصله ۶ روز تا دیدار افتتاحیه به مسکو رسیدیم، با واقعیت دیگری روبرو شدیم. انگار که همه آن تصاویر قبلی، تنها یک صحنه سازی از کا.گ.ب بوده و همه آن تصاویر در زیر زمین جایی در میدان لوبیانکای مسکو فیلمبرداری شده باشد.
رسیدن ما به مسکو، با رسیدن یک دسته ابر استراتوکومولوس همراه شد و این تصویر ذهنی ما را خراب تر هم کرد. جام جهانی همیشه با آفتاب تند و سایه های کشیده در ذهنم مانده بود. از عکس های جام جهانی مکزیک با جمله ” در آن ظهر تب دار ورزشگاه آزتک” که سال ها پیش در مقاله ای از حمیدرضا صدر خوانده بودم تا همین جام جهانی قبلی در برزیل که گرمای هوا و تب و تاب مسابقات با هم رقابت داشتند.
اما در مسکو، همه چیز “سرد” شروع شد. در فرودگاه خبری از بنرهایی که ورود مسافران جام جهانی را خوشامد بگوید نبود و در ۸ سالی هم که از اعلام میزبانی روسیه گذشت، کسی حال یاد گرفتن زبان انگلیسی را نداشته. خوشبختانه یک زبان بین المللی تر از انگلیسی هم وجود دارد که حتی در روسیه هم می توانید از آن استفاده کنید؛ زبان اشاره. البته برای استفاده از این زبان هم باید کمی تمرین کرده باشید؛ وگرنه استفاده از آن در روزی که ابرهای باران زا خودشان را به مسکو رسانده اند، گزینه ایده آلی نیست.
امیدوار بودیم رفتن به میدان سرخ و دیدن هوادارانی که چند روز قبل از مراسم افتتاحیه خودشان را به مسکو رسانده اند، این استقبال سرد را جبران کند اما دیدن کاخ کرملین و کلیسای سنت باسیل در تاریکی، شوک دوم روز اول حضور در مسکو بود. به جز چند کارگری که در حال آماده کردن اسکرینی غول آسا برای دیدار افتتاحیه بودند و پلیس هایی که در سرما پا به پا می شدند، کسی در میدان دیده نمی شد. حتی یکی دو کافه ای هم که هنوز تعطیل نشده بود، مشتری چندانی نداشت. بدتر از همه اینکه هیچ نشانه ای از جام جهانی نمی دیدید. به جز فروشگاه رسمی فیفا در ضلع غربی، هیچ چیزی که به شما یادآوری کند که برای دیدن جام جهانی به روسیه رفته اید، وجود ندارد.
این همه بی تفاوتی برای جذاب ترین تورنمنت ورزشی دنیا عادی نبود؛ یک روز بعد در مهمانی فیفا، الکسی الکسیویچ، بخشی از دلیل این بی تفاوتی را برایم توضیح داد:” ببین، هوادارای ما تو همه تورنمنت های قبلی با شور و هیجان از تیم حمایت کردن؛ همیشه با این حس به مسابقه ها رفتیم که یه اتفاق بزرگ می افته اما واقعا دیگه خسته شدن. الان خود من ترجیح می دم روسیه بازی هاشو ببازه و حذف شه تا بازی های تیمای بهتر رو تو مراحل بعدی ببینیم.”
حالا که شما این گزارش را می خوانید، روز سوم حضور ما در مسکو تازه آغاز شده و ابرهای باران زا کاملا آسمان را پوشانده اند اما هنوز ۴ روز دیگر به دیدار افتتاحیه مانده و ما هنوز می خواهیم امیدوار باشیم که مسافرانی بعدی که به مسکو می رسند، کمی آفتاب با خود بیاورند؛ هم برای آسمان و هم برای جامی که می خواهیم یک ماه با آن زندگی کنیم.